درد دل دیوانه

درد دل دیوانه

حالا که می فهمم کسی من را نمی فهمد

از زندگی دل می کنم دنیا نمی فهمد

امروز هم تکرار دیروز و پریروز است

بی طاقی فردا و پس فردا نمی فهمد

بر گونه هایم رد پای گریه جا مانده

آینه می بیند مرا اما نمی فهمد

دل شوره و سردرگمی هایی که دارم را

حتی دل طوفانی دریا نمی فهمد

حق می دهم از درد من سر در نیاوردی

درد دل دیوانه را دیوانه می فهمد

 دوستت دارم

از غزل های خسته بیزارم

در سکوتی سیه گرفتارم

بین این روزهای پر تکرار

من همیشه خدای تکرارم

مثل لیلی که عاشق عشق است

از خیال وصال سرشارم

بر سر عشق تو که خشکیده

مثل ابر بهار می بارم

بین آزادی و قفس بین

زندگی یا که مرگ ناچارم

این همه شعر گفتم ای افسوس

این همه غوطه ور در اشعارم

ادعایی نکرده ام یک بار

گفتی نیست((دوستت دارم))



چقدر خنده های تلخ

چقدر خنده های تلخ، چقدر گریه های غم

دوباره در گلو شکست، صدای آشنای غم

چقدر زیر و رو کنم، دل شکسته را چقدر...؟

چگونه جست و جو کنم، خوشی زلابه لای غم

در این مدار سرد و پوچ، هر آنچه می کنم تلاش

دوباره دور خود گمم، دوباره انحنای غم

ترانه های شوغ را غم از نگاه من گرفت

فقط گذشته مانه است، و مابقی فدای غم

سکوت و اشک و آه و درد، ببین چه کرده با دلم

شکسته ام از این نبرد، نبرد پا به پای غم

نفس نفس از عمر من فدای گریه می شود

چقدر خنده های تلخ، چقدر گریه های غم


 

ای دوست

تو را با هر صدا می جویم ای دوست

و با هر گل تو را می بویم ای دوست

صدایی کو که نایم را بخواند؟

غمت را از دل و جانم تکاند

صدایت در گلویم جاودانه است

صدای تو نوایی عاشقانه است

صدایی که مرا  همراه خود کرد

مرا غرق شکوه جستجو کرد

صدایت با خدا پیوند می داد

دلم را این خراب خانه آباد

صدا تو نوایی بی قرین است

صدای دلنواز و دلنشین است

صدایی صاف مثل چشمه ی پاک

عطش ریز و عطش سوز و عطشناک

نوایت مثل گل در برف زیباست

صدایت بهترین آوای دنیاست

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1398برچسب:, | 13:36 | نویسنده : محمد علی سیاحی |